دلنوشته ها و متن هایِ ادبی ِ کوتاه و بلند !

دلنوشته ها و متن هایِ ادبی ِ کوتاه و بلند !

 

آدمی غــــــرورش را خیلی زیاد .

شاید بیشتر از تمـــــــام داشتــه هــــایــش- دوست می دارد

حالا ببین اگر خودش، غـــــــرورش را بـــه خـــــاطــــر تـــــو، نادیده بگیرد ،

چه قدر دوســتت دارد !

و این را بِفهــــــــــــم آدمیــــــــــزاد !
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
چقدر سختہ وقتے همہ سراغ کسے رو ازت میگیرن که فقط تو میدونے کہ دیگہ نیست...سخت ترش وقتیہ کہ مجبوررے لبخند بزنے و بگے خوبہ...
کاش اون لحظه اے کہ یکے ازت میپرسہ "حالت چطوره"؟ و تو جواب میدے" خوبم " کسی باشہ کہ بغلت کنہ و آروم تو گوشت بگہ" میدونم خوب نیستے"
تمام درد من این است که یک نفر در زندگیم هست، که نیست ...و من هنوز تورا مثل تمام شدن مشق شب هایم دوست دارم
هنوز دست هایم
در دست هاے تو بود
که باران بارید
تو رفتے چتر بیارے
و من هنوز که هنوزہ
روے این نیمکت منتظرم
که یا باران بند بیاد
یا تو با چتر بیایے
یا تو بے چتر
فقط برگردے.
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
آنشرلی هم نشدیم تا یکی از ما بپرسه :
" آنه " ، تکرار غریبانه روزهایت چگونه گذشت ؟

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
تمام قصه ها با بود یکی و نبود دیگری آغاز می شوند که " یکی بود ، یکی نبود " !!!
یکی رفته بود و یکی مانده بود ... مانده بود و گریه کرده بود !!!
کاش " یکی بود ، یکی نبود " اول قصه ها نبود !!!
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

قرار ما ، اولین پنج شنبه ای که نیستم !
نه گل ، نه گلاب ، و نه خیرات ...
" تو " را میخواهم که پای هیچ یک از قرارها نیامدی !!!
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
در شهری که خورشید را به قیمت شمعی نمیخرند ،
پروانه شدن یعنی تباهی !!!
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
دستور زبان عشق

تمام دستور زبان را هم عوض نکنی...
عوض نمی شود
این یک قانون پایه ای است
از اول دبستان تا ترم آخر دانشگاه
من یک فعلم
با حرف اضافه عشق
و متمم اجباری "تو"
اینگونه است که همیشه
نمودار نگاهم
3جزئی است
3جزئی با متمم اجباری
ولی نمی دانم چرا
تو همیشه به من می گویی
که یک صفتم
صفتی از جنس فعل گرفتن
و وند "ار"
وشاید اینگونه است که من مشتقم
و شاید همین است چون مشتقم
همه از من انتظار حد دارند
حد مساوی درچپ وراست
و میل کردن با کوچکترین اشاره به تو
ولی شاید
همه اشتباه می کنند و من
فقط یک قیدم
که هر زمان قابل حذف است
و زیر هیچ نمودار عاشقانه ای نمی رود
و فقط مرکب حرام می کند
شاید......
شاید......
ولی
من یک فعلم
فعلی که تمام جملات بدون او کاملند....
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
من زندگی را دوست دارم.ولی از زندگی دوباره میترسم

دین را دوست دارم ولی از کشیشها میترسم

قانون را دوست دارم ولی از پاسبانها میترسم

عشق را دوست دارم ولی از زنها میترسم

کودکان را دوست دارم ولی از آینده میترسم

سلام را دوست دارم ولی از زبانم میترسم

اینچنین میگذرد روز و روزگار من...

من روز را دوست دارم ولی از روزگار میترسم


مرحوم حسین پناهی
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@2
حق داری نگاهم نکنی
حق داری اخمهایت در هم کشیده و روی ازمن بتابانی
اما مگر من جز تو که را دارم ؟
درست است ! حق با توست ! دوباره اشتباه کردم دوباره توبه شکستم
خودت گفتی صد بار اگر توبه شکستی باز آ
می آیم اما این بار می مانم
نگاهم کن
می ترسم
با من قهر نکن
می دانم رنجیده ای
با من قهر نکن
جهنم از قهر تو بر پا می شود
دستانم را بگیر
یک بار دیگر
به تو تکیه دارم از همین لحظه و دوباره
به تو
دوستت دارم خدایم
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@2
بهانه ی آن تبسم های مبهم من؛ خالقی عاشق....

... و شروع کرد خدایم ، و در گوشم گفت : ".................."


و خدا گفت "بیا" !!!...
لج کردم !!!!!

بار دیگر آرام ؛ چشم در چشم خدایم ...
یک کرشمه با چشم! ؛
" یا حبیبم ، باز آ ... "

- لج کردم !
شرم سنگینیه چشمش اما ... !!

سر به زیر
و راه کج کردم
و با روی گرانی رفتم !

فریاد زد : " هااااای عزیز ... معشوقم " !
از نفس افتادم...
و دلم پای به پای باران...
لحظه ای گام به گام و آرام....!
و نگاهی به عقب : "با من بود؟؟!!!"
اشک در چشم خدا حلقه ی گردون زده بود ...!
ناگهان گفت : " حبیبا ... ساکت !
لحظه ای بر من عاشق گوش کن..." !!!
ناخودآگاه پریدم که بگویم "العفو" ... !
که نهیبم داد: "ساکت ... گوش کن!
و به آغوشم آی ، حرف هایی دارم ... " !
و شروع کرد خدایم... ،
و در گوشم گفت : ".................."
و دل من را برد ...
مات و مبهوت ... به يك عالم ديگر !
كه زبان همه لال است در آن وادي مبهم ... !


پیتوک

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : 25 / 3برچسب:, | | نویسنده : بهنام |
  • کد موزیک
  • فایاکس
  • تجسم عــشق